تخلیه مشغله های ذهنی

ساخت وبلاگ

تا ارائه ام برای انستیتو  کم تر از ۲ هفته باقی مونده و من واقعا نمیدونم چقدر حق دارم این داده هایی که داده نیست رو ارائه بدم. حس استیصال خاصی دارم و در عین حال کرختی خاصی. این شاید اولین بار در زندگیم باشه که یه سخنرانی به این اهمیت دارم و انقدر از عملکرد و داده هام ناراضی ام و خجالت زده... حقیقتا نمیدونم و نمیخوام بهش فکر کنم که چند درصد از این وضعیت تقصیر منه ولی ای کاش زودتر از این مرحله گذر کنم. 

خبر خوب این هفته انشاالله کنسرت پیش روئه! بیشترین ولخرجیه که تو زندگیم برای خودم کردم و امیدوارم خیلی خیلی خوش بگذره. دقیقا روز کنسرت امتحان فاینال مکالمه آلمانی دارم! زیبا نیست؟ ولی کل ماجرای این سفر برام جذابه و واقعا منتظرشم. 

انقدر کارای نصفه نیمه دارم که نمیدونم از کدوم شروع کنم... معمولا فکر کردن بهشون هم فقط استرس میده و باعث میشه کلا بذارم کنار... چیزی که یکم حالم رو بهتر می کنه فکر به اینه که تا ۲ -۳ هفته آینده این دو تا ارائه هم شرش کنده میشه و من شاید دیگه بتونم با استرس کمتر آزمایش هام رو انجام بدم. این سه تا لاین لعنتی دیگه خیلی دارن اذیت می کنن. حداقل اگه دوتاشون کامل جواب بده دیگه میتونم آزمایش هام رو درست حسابی باهاشون انجام بدم ولی این سومیه خیلی چغره... 

خیلی خیلی دعا می کنم که DIRK سر ارائه انستیتو نباشه و براش مهمم نباشه. حوصله غرغرهای اونو دیگه ندارم. 

بهاره هم این سری یه تکلیف داده که منم طبق معمول پشت گوش دارم میندازم هی .... ایندفعه خیلی گوشم رو سر چارچوب های ذهنیم پیچوند و حس خوبی نداشت. بدبختی اینه که کارایی که ازم میخواد خیلی من رو از منطقه امنم می کشه بیرون و با خودم و هستی به تعارض می رسم واسه همین تا وقتی که وا بدم  و انجامش بدم خیلی زمان و انرژی می بره. دهن گشادمم باید بتونم یکم بیشتر و طولانی تر بسته نگه دارم . اگه بشه که خوبه... 

امروز دیگه باید برم باشگاه... بدنم داره خورد میشه بس که مریضی و تنبلی کشیده دوباره سفتی عضلات گردنم رو دارم حس می کنم و این علامت اینه که باید برگردم به اغوش باشگاه. 

کارت زهرا هم هنوز نیومده باید برم چک کنم ببینم چی شد.... این مسئولیت مسخره ی میتینگ لایف ساینس هم گرفتم ولی نمیدونم چقدر واسش می تونم زمان و انرژی بذارم . 

تازه کورس آماری ام که برداشتم یه پروژه سخت داره که انجامش قطعا کار ما نیست... خلاصه Kill me NOW!! 

دیگه اینا رو نوشتم که از تو ذهنم خارجش کرده باشم عجالتا و از یکی شون شروع کنم به انجام دادن.  این وضعیت باید تغییر کنه و من تغییرش می دم... یا علی 

نامه...
ما را در سایت نامه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gadfly1994 بازدید : 100 تاريخ : جمعه 17 تير 1401 ساعت: 16:06