تعریف شما از بزرگ شدن چیه؟

ساخت وبلاگ
اگه کسی از من می پرسید بزرگترین تفاوت آدم بزرگا با کوچیکا چیه میگفتم :

< آدم بزرگا واسه انجام اشتباهاتشون توجیهات و اعتماد به نفس بیشتری دارن!>

شما فکر کن دو تا بچه با هم دعواشون بشه!و سر یه چیز کوچیک بخوان با هم قهر کنن. اولین واکنشی که بزرگترا به این کار نشون میدن چیه؟
 دعوا خوب نیست. قهر کردن کار زشتیه . حیف نیست شما ها باهم قهر باشین؟ یا مثلا : شما دو سه روز بیشتر پیش هم نیستینا با قهر کردن این فرصت کوچولو رو هم نگیرین از همدیگه! برین روی همو ببوسین آشتی کنین دیگه قضیه رو کش ندین نذارین خاطره ی بد بمونه تو ذهنتون از هم!

و .... از این دست سخنرانی های زیبا!

اما امون از وقتی که نوبت به خودشون می رسه! ماشالله هیچ سلاحی بهشون کارگر نیست.

تازه وقتی تو ام حرفی میزنی میگن: تو برو پی کارو زندگیت تو کار بزرگترا دخالت نکن خوب نیست. ما خودمون بهتر میدونیم چیکار داریم میکنیم. ولی نکته ی جالب اینه که مثلا کل روز یا تو تلگرام یا به شاگردا و بچه هاشون و ... دارن درس گذشت و انسانیت میدن و پست های روانشناسی خفن میذارن و هی واسه گروه های مختلف فوروارد میکنن و هرکی میخونه میگه: وااااای من که این دیگه چه پیغمبریه واسه خودش خوش به حال اونکه با این داره زندگی می کنه چه افکار قشنگی داره حداقل اینکه چه الگوهای خوبی داره تو زندگیش...

بعد می بینی سر یه ماجرای کوچیک و خالی کردن حرصش از رفتار بد  یه نفر دیگه رابطه ی سه تا خونواده رو بهم ریخته و اصلا عین خیالشم نیست. بدترش اینه که اون دوتای دیگه هم حالا دیگه کوتاه نمیان .

حتما در جریانین که ما ادم بزرگا همین جوریشم حرف حرف خودمونه و به ندرت واسه حرف و نظر بقیه در عمل محلی از اعراب باقی میگذاریم چه برسه به اینکه حتی یک درصد حس کنیم حق با ماست و طرف مقابل داره زور میگه. دیگه واویلا. اصن حاضر نیستیم یک قدم برداریم.

میدونین یه تفاوت عمده ی دیگه ی آدم بزرگا با بچه ها چیه؟

اینم نظر و تجربه ی منه البته :غرور! این غرور لعنتی که پوست خیلیارو کنده. میدونین علت  بدتربودن غرور نسبت به سایر خصلت های بد چیه: علتش اینه که تو هرچی بزرگ میشی این غروره بیشتر میشه و چون یه صفت خوب با یه بد همراه شده  باعث میشه دیر متوجهش بشی. این بزرگ شدنه فقط سنی نیستا منظورم هم سنه هم جایگاهه. از یه جایی حس میکنی دیگه نمیتونی خیلی راحت به اشتباهاتت اقرار کنی. حس میکنی

با این کار کنف میشی به اصطلاح. یا از اون جایگاه و پوسته ای که از خودت واسه اطرافیانت ساختی کم میشه بعد بقیه کمتر بهت احترام میزارن پس خیلی راحت اولین چیزی که حذف میشه کم کم عذر خواهی بعد از انجام اشتباهه بعد کم کم شروع می کنی واسه این که عذاب وجدان ناشی از این قضیه رو کم کنی به توجیه کردن کارت و یواش یواش انقدر توجیه می کنی که حقیقت مخفی میشه و بعد یه مدت کاملا به خاطر کار اشتباهی که کردی خودت رو محق میدونی و بقیه رو مقصر! اونجاست که یواش یواش هر اختلاف کوچیکی میشه یه داستان بزرگ چون  ما یاد نگرفتیم از هم معذرت بخوایم یاد نگرفتیم یکم با غروری که هر روز بیشتر و بیشتر در ما رشد میکنه و ریشه میدوونه مبارزه کنیم و نذاریم روابط مون به این راحتی خدشه دار بشه.

طرف سر یه کم محلی کوچیک که حالا خدا میدونه علتش چی بوده سه چهار ماه یا ساله با برادر یا خواهرش ارتباطشو کم یا  قطع کرده... بعد میاد تو فضاهای مجازی دم از گذشت میزنه و مثبت اندیشی!

یه عده که بدتر از این دسته ان اونایی ان که از این موقعیت استفاده می کنن تا آتیش این قضیه رو تندتر کنن به هدف خودشون برسن. مثلا داداشه یه ساله با خواهرش قهره یا حرف نمی زنه بعد زنش به جای اینکه قضیه رو سعی کنه فیصله بده و شوهرشو آروم کنه هی میره اخبار راست و دروغ از کارای خواهره یا حرفاش میاره یا اصن هیچ سعیی نمیکنه این قضیه رو درست کنه که چی؟ خدای نکرده دوباره پای خواهره به خونه ی  اینا باز نشه!!!!!!!!!!!!

من اصلا از این حرفا خوشم نمیاد واقعا به نظرم چیپ و خاله زنکیه ولی انقدر این چند وقته دارم تو محیط اطرافم می بینم که روانی شدم دیگه.

من امیدوارم ما یکم از این فاز بیام بیرون و دلمون رو با هم صاف کنیم. یکمم به حرفایی که به بچه هامون میزنیم اعتقاد داشته باشیم تا اونام از ما و رفتارمون یاد بگیرن.(شاعر میگه: دوصد گفته چون نیم کردار نیست!) به قول خودتون ما همش دو سه روز پیش همیم!

واقعا چرا فکر میکنیم تا ابد برای اصلاح خودمون و روابط و زندگیمون وقت داریم؟

نامه...
ما را در سایت نامه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gadfly1994 بازدید : 121 تاريخ : سه شنبه 16 خرداد 1396 ساعت: 1:21