هنر مرد بودن!

ساخت وبلاگ
این روزا مردی شدم واسه خودم! بیرون از خونه کلی فشار و دغدغه و استرس که وقتی میای تو و کلید و توی قفل 

در می چرخونی میشه یه لبخند میاد روی صورتت که از سرمای هوا گل انداخته...

بعد میای میشینی به غرغرای خانوم خونه گوش میدی و میگی ببخشید که نیستم ...سعی میکنم جبران کنم 

در حالی که خودتم میدونی شدنی نیست. بعد بچه ها میان به اونا میگی یکم با خانوم خونه همکاری کنین که 

وقتی من میام یکم دیرتر برسیم به پارت غرغر! حالا تازه اونا شروع میکنن بهت غر زدن....و تو دو راه داری یا شروع 

کنی از خودت دفاع کردن که واقعا جواب نمیده ویا اینکه در سکوت به حرفاشون گوش کنی و همه ی تقصیر ها رو

به گردن بگیری... این یکی هم راه حل نیست ولی مسکنه! 

فقط نمیدونم کی باید ناز منو بکشه؟ فکر کنم دکتر تهمتنی!!!! چون الان می فهمم وقتی بعد اون همه کار میرم 

یه ساعت سرش غر میزنم و هیچی نمیگه  درونش چی میگذره... حالا میفهمم وقتی میگه مستهلک شده

یعنی چی... تازه من یکی از کلی آدمم که هر روز باید باهاشون سر و کله بزنه... خدا کمکش کنه...

خدا به منم کمک کنه. حس میکنم اینطوری ظرف روحم داره کش میاد... 

اللهم اجعلنا عواقب امورنا خیرا

نامه...
ما را در سایت نامه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gadfly1994 بازدید : 117 تاريخ : سه شنبه 16 خرداد 1396 ساعت: 1:21