complications

ساخت وبلاگ
به نظرم هیچی بدتر از این نیست که راجع به چیزهایی که آرزوت بوده و قراره بهش برسی یا خوشحالت می کنه نتونی با نزدیکانت صحبت کنی. اینکه تردید و نگرانیت از به وقوع نپیوستن اون چیزها باعث بشه که نتونی با کسی اون ها رو در میون بگذاری. زندگی این روزای من پر از این چیزاست. پر از ترس ها و شادی ها و تردیدها... پر از آرزوها... گاهی حس می کنم موفقیت ها انسان رو حریص تر از قبل می کنن. با اینکه حریص بودن خیلی وقتا  عامل حرکت رو به جلوئه ولی واقعا اگه کنترلش نکنی می تونه ترسناک باشه و وقتی واقع بینی ات رو ازت بگیره باعث افسردگی یا سر خوردگیت بشه...از یه جایی فهمیدم که نمیشه بر اساس کارایی که امروز انجام میدی مدام برای آینده ات نقشه بکشی... به نظرم یه جاهایی فقط باید همون لحظه و همون کار رو دید و فقط تلاش کرد برای درست پیش رفتن اون لحظه... هرچند که نمیشه کاملا بی پروا عمل کرد و به فکر آینده نبود... من هیچ وقت از شلوغی زندگیم نترسیدم چون بهترین عملکردم رو اتفاقا همون موقع نشون دادم ولی جدیدا حس می کنم از بدنم خیلی کار کشیدم... دیروز وقتی داشتم خون میدادم برای آزمایش هورمونی از لوله ی دوم دیگه حس کردم بدنم توانش رو از دست داد ... حس کردم که باید خیلی تلاش کنم تا انرژی و خونی که بدنم از دست داده رو جبران کنم...باید به بدنم برسم... چون روحم خیلی داره ازش جلو می زنه. سقوط و صعود روحم خیلی زیاد شده این روزا.... باید بدنم قوی تر شه فعلا فقط همینو می دونم...تا بعد. نامه...
ما را در سایت نامه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gadfly1994 بازدید : 106 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 16:20